- دان و آگه باش اگر شرطى نباشد با منت - چند ازين شوخى قرارم ده زمانى بر زمين - سوزنى گشتم به باريكى به خياطى فرست - آتش هجرت به خرمنگاه صبرم باز خورد - گر نگيرى دستم اى جان جهان در عشق خويش 
 - گر نگيرى دستم اى جان جهان در عشق خويش 
 
 - بامدادان پگه دست منست و دامنت - نه همين آب و زمين بخشيد بايد با منت - تا همى دوزد گريبان و زه پيراهنت - گفت از تو بر نگردم تا نسوزم خرمنت - پيشت افتم باژگونه خون من در گردنت 
 - پيشت افتم باژگونه خون من در گردنت 
 
 لطفا منتظر باشید ...
        لطفا منتظر باشید ...
     
                     
                
                