رورو كه دل از مهر تو بد عهد گسستيم چونان كه تو از صحبت ما سير شدستى از تف دل و آتش عشقت برهيديم ور زان كه تو دل بردى ما نيز ببرديم از عشوه ى عشق تو بجستيم يكى دم شبهاى فراق تو نديديم نهايت گر هيچ ظفر يابيم اى مايه ى شادى چونان كه تو ببريدى ما نيز بريديمزين بيش نخواهم كه كنى ياد سنايى زين بيش نخواهم كه كنى ياد سنايى
وز دام هواى تو بجستيم و برستيم ما نيز هم از صحبت تو سير شدستيم در سايه ى ديوار صبورى بنشستيم ور زان كه تو نگشادى ما نيز ببستيم وز خار خمار تو همه ساله چو مستيم از روز وصال تو مگر باد به دستيم در خواب خيال تو بجز آن نپرستيم چونان كه تو بشكستى ما نيز شكستيمبا مات چكارست چنانيم كه هستيم با مات چكارست چنانيم كه هستيم