آمد بر من جهان و جانم بر خاستمش به بر گرفتم از قد بلند و زلف پشتش چون سر بنهاد در كنارم فرياد مرا ز بانگ موذن
فرياد مرا ز بانگ موذن
انس دل و راحت روانم بفزود هزار جان به جانم گفتم كه مگر به آسمانم رفت از بر من جهان و جانم من بنده ى بانگ پاسبانم
من بنده ى بانگ پاسبانم