از همت عشق بافتوحم بربود ز بوى زلف عقلم از موى سياه اوست شامم يك بوسه ازو بيافتم بس زان بوسه ى همچو آب حيوان نى نى كه برفت نوح آخر آن روز گريخت از سنايى
آن روز گريخت از سنايى
پا بسته ى عشق بلفتوحم بفزود ز آب روى روحم وز روى نكوى او صبوحم آن بود ز عشق او فتوحم اكنون نه سناييم كه نوحم من نوح نيم كه روح روحم آن توبه كه گفت من نصوحم
آن توبه كه گفت من نصوحم