غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 47
نمايش فراداده

  • اى جان جهان كبر تو هر روز فزونست نشگفت اگر كبر تو هرگز نشود كم عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز در زلف تو تاب و گره و بند و شكنجست تا من رخ چون چشمه ى خورشيد تو ديدم اى رفته ز نزديك سنايى خبرت هست از مهر تو چون نقطه ى خونست دلم زانك از مهر تو چون نقطه ى خونست دلم زانك
  • ليكن چه توان كرد كه وقت تو كنونست چون خوبى ديدار تو هر روز فزونست زيرا كه جمال تو ز اندازه برونست در چشم تو مكر و حيل و زرق و فسونست چشمم ز غم عشق تو چون چشمه ى خونست كز عشق تو حال من دل سوخته چونست بر ماه ترا دايره ى غاليه گونست بر ماه ترا دايره ى غاليه گونست