غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 68
نمايش فراداده

  • زينهاد اين يادگار از دست رفت چون مرا دل بود با او برقرار سيم و زر بودى مرا و صبر و هوش پاى من در دام تو بس سخت ماند يار بودى مر مرا از روى مهر اينهمه خوارست كاندر عاشقى اينهمه خوارست كاندر عاشقى
  • در غم تو روزگار از دست رفت دل شد و با دل قرار از دست رفت در غم تو هر چهار از دست رفت گر نگيرى دست كار از دست رفت يارى اكنون كن كه يار از دست رفت چون سنايى صد هزار از دست رفت چون سنايى صد هزار از دست رفت