غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 12
نمايش فراداده
- ساقى به نور باده برافروز جام ما
ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
چندان بود کرشمه و ناز سهى قدان
اى باد اگر به گلشن احباب بگذرى
گو نام ما ز ياد به عمدا چه مي برى
مستى به چشم شاهد دلبند ما خوش است
ترسم که صرفه اى نبرد روز بازخواست
حافظ ز ديده دانه اشکى همي فشان
درياى اخضر فلک و کشتى هلال
هستند غرق نعمت حاجى قوام ما
- مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
اى بي خبر ز لذت شرب مدام ما
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
کايد به جلوه سرو صنوبرخرام ما
زنهار عرضه ده بر جانان پيام ما
خود آيد آن که ياد نيارى ز نام ما
زان رو سپرده اند به مستى زمام ما
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
هستند غرق نعمت حاجى قوام ما
هستند غرق نعمت حاجى قوام ما