غزلیات

شمس الدین محمد حافظ شیرازی

نسخه متنی -صفحه : 496/ 215
نمايش فراداده

  • ديدم به خواب خوش که به دستم پياله بود چهل سال رنج و غصه کشيديم و عاقبت آن نافه مراد که مي خواستم ز بخت از دست برده بود خمار غمم سحر بر آستان ميکده خون مي خورم مدام هر کو نکاشت مهر و ز خوبى گلى نچيد بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح ديديم شعر دلکش حافظ به مدح شاه آن شاه تندحمله که خورشيد شيرگير پيشش به روز معرکه کمتر غزاله بود
  • تعبير رفت و کار به دولت حواله بود تدبير ما به دست شراب دوساله بود در چين زلف آن بت مشکين کلاله بود دولت مساعد آمد و مى در پياله بود روزى ما ز خوان قدر اين نواله بود در رهگذار باد نگهبان لاله بود آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود يک بيت از اين قصيده به از صد رساله بود پيشش به روز معرکه کمتر غزاله بود پيشش به روز معرکه کمتر غزاله بود