غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 257
نمايش فراداده
- نصيحتى کنمت بشنو و بهانه مگير
ز وصل روى جوانان تمتعى بردار
نعيم هر دو جهان پيش عاشقان بجوى
معاشرى خوش و رودى بساز مي خواهم
بر آن سرم که ننوشم مى و گنه نکنم
چو قسمت ازلى بى حضور ما کردند
چو لاله در قدحم ريز ساقيا مى و مشک
بيار ساغر در خوشاب اى ساقى
به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
مى دوساله و محبوب چارده ساله
دل رميده ما را که پيش مي گيرد
حديث توبه در اين بزمگه مگو حافظ
که ساقيان کمان ابرويت زنند به تير
- هر آن چه ناصح مشفق بگويدت بپذير
که در کمينگه عمر است مکر عالم پير
که اين متاع قليل است و آن عطاى کثير
که درد خويش بگويم به ناله بم و زير
اگر موافق تدبير من شود تقدير
گر اندکى نه به وفق رضاست خرده مگير
که نقش خال نگارم نمي رود ز ضمير
حسود گو کرم آصفى ببين و بمير
ولى کرشمه ساقى نمي کند تقصير
همين بس است مرا صحبت صغير و کبير
خبر دهيد به مجنون خسته از زنجير
که ساقيان کمان ابرويت زنند به تير
که ساقيان کمان ابرويت زنند به تير