غزلیات

شمس الدین محمد حافظ شیرازی

نسخه متنی -صفحه : 496/ 320
نمايش فراداده

  • سال ها پيروى مذهب رندان کردم من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه سايه اى بر دل ريشم فکن اى گنج روان توبه کردم که نبوسم لب ساقى و کنون در خلاف آمد عادت بطلب کام که من نقش مستورى و مستى نه به دست من و توست دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع اين که پيرانه سرم صحبت يوسف بنواخت صبح خيزى و سلامت طلبى چون حافظ گر به ديوان غزل صدرنشينم چه عجب سال ها بندگى صاحب ديوان کردم
  • تا به فتوى خرد حرص به زندان کردم قطع اين مرحله با مرغ سليمان کردم که من اين خانه به سوداى تو ويران کردم مي گزم لب که چرا گوش به نادان کردم کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم گر چه دربانى ميخانه فراوان کردم اجر صبريست که در کلبه احزان کردم هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم سال ها بندگى صاحب ديوان کردم سال ها بندگى صاحب ديوان کردم