غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 38
نمايش فراداده
- بيا که قصر امل سخت سست بنيادست
غلام همت آنم که زير چرخ کبود
چه گويمت که به ميخانه دوش مست و خراب
که اى بلندنظر شاهباز سدره نشين
تو را ز کنگره عرش مي زنند صفير
نصيحتى کنمت ياد گير و در عمل آر
غم جهان مخور و پند من مبر از ياد
رضا به داده بده وز جبين گره بگشاى
مجو درستى عهد از جهان سست نهاد
نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل
حسد چه مي برى اى سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
- بيار باده که بنياد عمر بر بادست
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزادست
سروش عالم غيبم چه مژده ها دادست
نشيمن تو نه اين کنج محنت آبادست
ندانمت که در اين دامگه چه افتادست
که اين حديث ز پير طريقتم يادست
که اين لطيفه عشقم ز ره روى يادست
که بر من و تو در اختيار نگشادست
که اين عجوز عروس هزاردامادست
بنال بلبل بى دل که جاى فريادست
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست