غزلیات

شمس الدین محمد حافظ شیرازی

نسخه متنی -صفحه : 496/ 376
نمايش فراداده

  • صوفى بيا که خرقه سالوس برکشيم نذر و فتوح صومعه در وجه مي نهيم فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند بيرون جهيم سرخوش و از بزم صوفيان عشرت کنيم ور نه به حسرت کشندمان سر خدا که در تتق غيب منزويست کو جلوه اى ز ابروى او تا چو ماه نو حافظ نه حد ماست چنين لاف ها زدن پاى از گليم خويش چرا بيشتر کشيم
  • وين نقش زرق را خط بطلان به سر کشيم دلق ريا به آب خرابات برکشيم غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشيم غارت کنيم باده و شاهد به بر کشيم روزى که رخت جان به جهانى دگر کشيم مستانه اش نقاب ز رخسار برکشيم گوى سپهر در خم چوگان زر کشيم پاى از گليم خويش چرا بيشتر کشيم پاى از گليم خويش چرا بيشتر کشيم