غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 97
نمايش فراداده
- درد ما را نيست درمان الغياث
دين و دل بردند و قصد جان کنند
در بهاى بوسه اى جانى طلب
خون ما خوردند اين کافردلان
همچو حافظ روز و شب بى خويشتن
گشته ام سوزان و گريان الغياث
- هجر ما را نيست پايان الغياث
الغياث از جور خوبان الغياث
مي کنند اين دلستانان الغياث
اى مسلمانان چه درمان الغياث
گشته ام سوزان و گريان الغياث
گشته ام سوزان و گريان الغياث