غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 275
نمايش فراداده

ز دور ياسمنت سبزه سر نكرده هنوز

  • ز دور ياسمنت سبزه سر نكرده هنوز به گرد ماه عذارت نگشته هاله ى زلف چه جاى خط كه نسيمى از آن خجسته بهار گرفته اى همه ى عالم به حسن عالم گير غم نمي خورى و ميبرى گمان كه فلك چو شمع گرم ملاقات مردمى و صبا نصيحتت كه به صد گونه كرده ام پيداست ولى با اين همه مجنون دل رميده ى تو ز چشم اگرچه فكندى فتاده خود را عجب كه اين غزل امشب به سمع يار رسد ز محتشم مكن اى گل تو نيز قطع نظر ز محتشم مكن اى گل تو نيز قطع نظر
  • بنفشه از سمنت سربدر نكرده هنوز خطت احاطه دور قمر نكرده هنوز به گلستان جمالت گذر نكرده هنوز اگرچه لشگر خط تو سر نكرده هنوز مرا ز مهر تو بي خواب و خور نكرده هنوز ز آه سرد منت باخبر نكرده هنوز كه در دلت يكى از صد ار نكرده هنوز خيال طرفه غزال دگر نكرده هنوز ز الفتات تو قطع نظر نكرده هنوز كه هست تازه و مطرب ز بر نكرده هنوز كه جاى غير تو در چشم تر نكرده هنوز كه جاى غير تو در چشم تر نكرده هنوز