غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 302
نمايش فراداده

محل گرمى جولان بزير سرو بلندش

  • محل گرمى جولان بزير سرو بلندش تصرف از طرف اوست زان كه وقت توجه ميانه ى هوس و حسن بسته اند به موئى نهاد يارى مهر و وفا به يكطرف آخر هزار جان گرامى فداى ناوك يارى ز خلق دل به كسى بند اگر حريف شناسى مدار باك اگر كرد دل به من گله از تو درم خريده غلام ويست محتشم اما درم خريده غلام ويست محتشم اما
  • قيامتست قيامت نشست و خيز سمندش دراز دست تر از آرزوى ماست كمندش هزار سلسله برهم ز جعد سلسله بندش دل ستيزه كز جنگجوى جور پسندش كه گاه گاه شود پر كش از كمان بلندش كه نگسلد ز تو گر همه از آهنست مي شكنندش كه پيش ازين ز تو بسيار ديده ام گله مندش صلاح نيست كه گويم خريده است به چندش صلاح نيست كه گويم خريده است به چندش