غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 305
نمايش فراداده

آن شاه حسن بين و به تمكين نشستنش

  • آن شاه حسن بين و به تمكين نشستنش آن تير غمزه پركش و از منتظر كشى است سروى است در برم كه براندام نازنين سر رشته ى رضا به دل غير بسته يار باشد كمينه بازى آن طفل بر دلم صيديست محتشم كه به قيدى فتاده ليك صيديست محتشم كه به قيدى فتاده ليك
  • و آن خيرگى و طرف كله برشكستنش موقوف صد كمان ز كمانخانه جستنش ماند نشان ز بند قبا چست بستنش اما چنان نبسته كه به توان گسستنش بر همزدن دو چشم و به صد نيش خستنش مرگيست بي تكلف از آن قيد رستنش مرگيست بي تكلف از آن قيد رستنش