بس كه هميشه در غمت فكر محال مي كنم
-
بس كه هميشه در غمت فكر محال مي كنم
شب كه ملول مي شوم بر دل ريش تا سحر
او ز كمال دلبرى زيب جمال مي دهد
زلف مساز پرشكن خال به رخ منه كه من
من كه به مه نمي كنم نسبت نعل توسنت
شيخ حدي طوبى و سدره كشيد در ميان مجلس يار محتشم هست شريف و من در آن
مجلس يار محتشم هست شريف و من در آن
-
هجر تو را ز بي خودى وصل خيال مي كنم
صورت يار مي كشم دفع ملال مي كنم
من ز جمال آن پرى كسب كمال مي كنم
چون دگران نه عاشقى با خط و خال مي كنم
نسبت طاق ابرويت كى به هلال مي كنم
من ز ميانه فكر آن تازه نهال مي كنم جاى خود از پى شرف صف نعال مي كنم
جاى خود از پى شرف صف نعال مي كنم