غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 39
نمايش فراداده

بعد هزار انتظار اين فلك بى وفا

  • بعد هزار انتظار اين فلك بى وفا وه كه ز كين مي كند هر بدو روزم سپهر رفتى و مي آورد جذبه ى شوقت ز پى با تو بگويم كه هجر با من بى دل چه كرد شد همه جا چون شبه بى تو به چشمم سيه از خردم تا ابد فكر تو بيگانه كرد وه كه ز همراهيت محتشم افتاده شد وه كه ز همراهيت محتشم افتاده شد
  • شهد وصالم چشاند زهر فراق از قفا با تو به زحمت قرين وز تو به حسرت جدا خاك مرا عنقريب همره باد صبا روزى من گر شود وصل تو روز جزا چشم سيه روى من ديد تو را از كجا اين دل ديوانه گشت با تو كجا آشنا بسته بند ستم خسته ى زخم جفا بسته بند ستم خسته ى زخم جفا