غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 468
نمايش فراداده

قلم نسخ بران بر ورق حسن همه

  • قلم نسخ بران بر ورق حسن همه زان دو هندوى سيه مست كه مردم فكنند خوش تر از عشرت صد ساله ى هشيارانست از دم ناصح واعظ دلم اندر چاهيست رهزنان در صدد غارت و خوبان غافل دم نزع است وز شوق كلمات تو مرا محتشم فتنه قوى دست شد آن دم كه نهاد محتشم فتنه قوى دست شد آن دم كه نهاد
  • كاين قلمرو به تو داده است خدا يك قلمه تيغ هنديست نگاه تو وليكن دو دمه با مى صاف دو ساله طرب يك دو مه كه ز يك سوى سموم است وز يك سوى دمه گرگ بيداز ز هر گوشه و در خواب رمه يك نفس بيش نمانده است بگو يك كلمه زلف نو سلسله اش سلسله بر پاى همه زلف نو سلسله اش سلسله بر پاى همه