غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 522
نمايش فراداده

زد به درونم آتش تنگ قبا سواري

  • زد به درونم آتش تنگ قبا سوارى دام فريب دل گشت طره دل فريبى گرچه به مصر خوبى هست عزيز يوسف نرگس چشمت اى گل مي فكند دمادم روز و شب از خيالت با دل خويش دارم پيش تو چون رقيبان معتبرند امروز گفته محتشم را زيور گوش جان كن گفته محتشم را زيور گوش جان كن
  • دست به خونم آلود ماه لقا نگارى صيد شكار جان كرد آهوى جان شكارى نيست به شهريارى همچو تو شهريارى در دل چاك چاكم اى مژه خارخارى كنجى و گفتگوئى صبرى و انتظارى شكر كه ما نداريم قدرى و اعتبارى كز گوهر معانى ساخته گوشوارى كز گوهر معانى ساخته گوشوارى