غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 86
نمايش فراداده

چابكسوارى آمد و لعبى نمود و رفت

  • چابكسوارى آمد و لعبى نمود و رفت آن آفتاب كشور خوبى چو ماه نو نقش دگر بتان كه نمي رفت از نظر تيرى كه در كمان توقف كشيده داست حرفى كه در حجاب ز گفت و شنود بود از بهر پاى بوس وداعى كه رويداد افروخت آخر از نگه گرم آتشى افروخت آخر از نگه گرم آتشى
  • نى نى عقابى آمد و صيدى ربود و رفت ظرف مرا به آن مى تند آزمود و رفت آن به تن به نوك خنجر مژگان زدود ورفت وقت وداع بر دل ريشم گشود و رفت آخر به رمز گفت و به ايما شنود و رفت رويم هزار مرتبه بر خاك سود و رفت در محتشم نهفته برآورد دود و رفت در محتشم نهفته برآورد دود و رفت