غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 234
نمايش فراداده

  • بار دگر پير ما رخت به خمار برد دين به تزوير خويش كرد سيه رو چنانك درد خرابات خورد ذوق مى عشق يافت نعره ى رندان شنيد راه قلندر گرفت در بر ديندار دير چست قمارى بكرد درد خرابات خورد ذوق مى عشق يافت درد خرابات خورد ذوق مى عشق يافت چون مى تحقيق خورد در حرم كبريا درد خرابات خورد ذوق مى عشق يافت در صف عشاق شد پيشه ورى پيشه کرددر صف عشاق شد پيشه ورى پيشه کرد
  • خرقه بر آتش بسوخت دست به زنار برد بر سر ميدان كفر گوى ز كفار برد درد خرابات خورد ذوق مى عشق يافت كيش مغان تازه كرد قيمت ابرار برد دين نود ساله را از كف ديندار برد درد خرابات خورد ذوق مى عشق يافت عشق برو غلبه كرد عقل به يكبار برد پاى طبيعت ببست دست به اسرار برد درد خرابات خورد ذوق مى عشق يافت پيشه ورى شد چنانک رونق عطار بردپيشه ورى شد چنانک رونق عطار برد