غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 313
نمايش فراداده

  • قوت بار عشق تو مركب جان نمي كشد بار تو چون كشد دلم گرچه چو تير راست شد راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت كون و مكان چه مي كند عاشق تو كه در رهت نام تو و نشان تو چون به زبان برآورم راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت در ره تو به قرن ها چرخ دويد و دم نزد راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت گشت فريد در رهت سوخته همچو پشه اىگشت فريد در رهت سوخته همچو پشه اى
  • روشنى جمال تو هر دو جهان نمي كشد زانكه كمان چون تويى بازوى جان نمي كشد راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت نعره ى عاشقان تو كون و مكان نمي كشد زانكه نشان و نام تو نام و نشان نمي كشد راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت راه تو از روندگان كس به كران نمي كشد تا ره تو به سر نشد خود به ميان نمي كشد راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت زانکه ز نور شمع تو ره به عيان نمي کشدزانکه ز نور شمع تو ره به عيان نمي کشد