-
قوت بار عشق تو مركب جان نمي كشد
بار تو چون كشد دلم گرچه چو تير راست شد
راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت
كون و مكان چه مي كند عاشق تو كه در رهت
نام تو و نشان تو چون به زبان برآورم
راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت
راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت
در ره تو به قرن ها چرخ دويد و دم نزد
راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت
گشت فريد در رهت سوخته همچو پشه اىگشت فريد در رهت سوخته همچو پشه اى
-
روشنى جمال تو هر دو جهان نمي كشد
زانكه كمان چون تويى بازوى جان نمي كشد
راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت
نعره ى عاشقان تو كون و مكان نمي كشد
زانكه نشان و نام تو نام و نشان نمي كشد
راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت
راه تو از روندگان كس به كران نمي كشد
تا ره تو به سر نشد خود به ميان نمي كشد
راه تو چون به سركشم زانكه ز دورى رهت
زانکه ز نور شمع تو ره به عيان نمي کشدزانکه ز نور شمع تو ره به عيان نمي کشد