غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 338
نمايش فراداده

  • عقل در عشق تو سرگردان بماند ذره اى سرگشتگى عشق تو ور كسى را با تو يك دم دست داد چون نديد اندر دو عالم محرمى هر كه چوگان سر زلف تو ديد ور كسى را با تو يك دم دست داد پاى و سر گم كرد دل تا كار او هر كه يكدم آن لب و دندان بديد ور كسى را با تو يك دم دست داد هر كه جست آب حيات وصل تو ور كسى را وصل دادى بى طلب ور كسى را با تو يك دم دست داد ور كسى را با تو يك دم دست داد حاصل عطار در سوداى تو ور كسى را با تو يك دم دست داد
  • چشم جان در روى تو حيران بماند روز و شب در چرخ سرگردان بماند ور كسى را با تو يك دم دست داد آفتاب روى تو پنهان بماند همچو گويى در خم چوگان بماند ور كسى را با تو يك دم دست داد چون سر زلف تو بي پايان بماند تا ابد انگشت در دندان بماند ور كسى را با تو يك دم دست داد جاودان در ظلمت هجران بماند دايما در درد بى درمان بماند ور كسى را با تو يك دم دست داد عمر او در هر دو عالم آن بماند ديده اى گريان دلى بريان بماند ور كسى را با تو يك دم دست داد