غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • روى تو كافتاب را ماند
    مركب عشق تو چو برگذرد
    گر دلم بستدى و دم دادى
    هر كه ژس لب تو مي بيند
    زلف شبرنگ و روى گلگونت
    گر دلم بستدى و دم دادى
    گاه شب رنگ زلفت آن تازد
    عشقت آتش فكند در جانم
    گر دلم بستدى و دم دادى
    خط خونين كه مي نويسم من
    پاى تا سر چو ابر اشك شود
    گر دلم بستدى و دم دادى
    اوفتادم ز پاى دستم گير
    دلم از زلف پيچ بر پيچت
    گر دلم بستدى و دم دادى
    گر دلم بستدى و دم دادى
    هر كه درمانده ى تو شد نرهد
    گر دلم بستدى و دم دادى



  • آسمان را به سر بگرداند
    خاك در چشم عقل افشاند
    گر دلم بستدى و دم دادى
    دهنش پهن باز مي ماند
    مي كند هر جفا كه بتواند
    گر دلم بستدى و دم دادى
    گاه گلگون عشقت اين راند
    اين چنين آتشى كه بنشاند
    گر دلم بستدى و دم دادى
    بر رخ چون زرم كه برخواند
    از غمم هر كه حال من داند
    گر دلم بستدى و دم دادى
    آخر افتاده را كه رنجاند
    يك سر موى سر نپيچاند
    گر دلم بستدى و دم دادى
    آه من از تو داد بستاند
    همچو عطار با تو درماند
    گر دلم بستدى و دم دادى



/ 896