آتشى در جمله ى آفاق زن ماه اگر در طاق گردون جفته زد زرق در عشق تو كفر منكر است پرده ى عشاق زلف رهزنت پرده ى عشاق راهى خوش بود زرق در عشق تو كفر منكر است آتش شوق توام بى هوش كرد بسته ى مياق وصلت عمر رفت زرق در عشق تو كفر منكر است زرق در عشق تو كفر منكر است كشت زهر هجر تو عطار را زرق در عشق تو كفر منكر است
نوبت حسن علي الاطلاق زن نيست بر حق تو به استحقاق زن زرق در عشق تو كفر منكر است در نواز و بانگ بر آفاق زن راه ما در پرده ى عشاق زن زرق در عشق تو كفر منكر است آب بر روى من مشتاق زن چاره اى كن راه آن مياق زن زرق در عشق تو كفر منكر است تيغ غمزه بر سر زراق زن وقت اگر آمد دم از ترياق زن زرق در عشق تو كفر منكر است