غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • شكن زلف چو زنار بتم پيدا شد
    عقل از طره ى او نعره زنان مجنون گشت
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    تا كه آن شمع جهان پرده برافكند از روى
    هر كه امروز معايينه رخ يار نديد
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    همه سرسبزى سوداى رخش مي خواهم
    ساقيا جام مى عشق پياپى درده
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    نه چه حاجت به شراب تو كه خود جان ز الست
    عاشقا هستى خود در ره معشوق بباز
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    روى صحرا چو همه پرتو خورشيد گرفت
    قطره اى بيش نه اى چند ز خويش انديشى
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    هرچه غير است ز توحيد به كل ميل كشم
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى



  • پير ما خرقه ى خود چاك زد و ترسا شد
    روح از حلقه ى او رقص كنان رسوا شد
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    بس دل و جان كه چو پروانه ى نا پروا شد
    طفل راه است اگر منتظر فردا شد
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    كه همه عمر من اندر سر اين سودا شد
    كه دلم از مى عشق تو سر غوغا شد
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    مست آمد به وجود از عدم و شيدا شد
    زانكه با هستى خود مي نتوان آنجا شد
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    كى تواند نفسى سايه بدان صحرا شد
    قطره اى چبود اگر گم شد و گر پيدا شد
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى
    كه ز دريا به كنار آمد و با دريا شد
    زانكه چشم و دل عطار به كل بينا شد
    بود و نابود تو يك قطره ى آب است همى



/ 896