كسى كو هرچه ديد از چشم جان ديد عدد از عقل خاست اما دل پاك اگر يك ذره سايه پيش خورشيد چو اين آن است و آن اين است جاويد چو دريا عقل دايم قطره بيند اگر يك ذره سايه پيش خورشيد كسى كو بر احد حكم عدد كرد به جان بين هرچه مي بينى كه توحيد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد چو دو عالم ز يك جوهر برآمد ازل را و ابد را نقطه اى يافت اگر يك ذره سايه پيش خورشيد يقين مي دان كه چشم جان چنان است ولى هر ذره اى از آسمان نيز اگر يك ذره سايه پيش خورشيد چه جاى آسمان است و زمين است چه مي گويم كه عالم صد هزاران اگر يك ذره سايه پيش خورشيد همى در هرچه خواهى هرچه خواهى تو در قدرت نگر تا آشكارا اگر يك ذره سايه پيش خورشيد چو هر دو كون در جنب حقيقت اگر يك ذره رنگ كل پذيرد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد اگر يك ذره را در قرص خورشيد كسى كز ذره ذره بند دارد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد دو عالم چيست از يك ذره سايه ست اگر يك ذره سايه پيش خورشيد
هزاران عرش در مويى عيان ديد عدد گرديد از گفت زبان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد چرا پس عقل احول اين و آن ديد به چشم او نشايد جاودان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد جمال بى نشانى را نشان ديد كسى كو محو شد از چشم جان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد در اندك جوهرى بسيار كان ديد همه كون و مكان را لامكان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد كه در هر ذره اى هفت آسمان ديد به عينه هم زمين و هم زمان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد كه در هر ذره اى هر دو جهان ديد وراى هر دو عالم مي توان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد به چشم جان توانى بي گمان ديد ببينى آنچه غير تو نهان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد بسى كمتر ز تارى ريسمان ديد عجب نبود چنين بايد چنان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد كسى گم كرد چه سود و زيان ديد نيارد ذره اى زان آستان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد پديد آمد ندانم تا امان ديد كه آنجا ذره اى را خط روان ديد اگر يك ذره سايه پيش خورشيد