غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • خبرت هست كه خون شد جگرم
    زآرزوى سر زلف تو مدام
    چند گويى كه تو خود زر دارى
    نتوان گفت به صد سال آن غم
    مي تپم روز و شب و مي سوزم
    چند گويى كه تو خود زر دارى
    خود ز خونابه ى چشمم نفسى
    گر به روز اشك چو در مي بارم
    چند گويى كه تو خود زر دارى
    چون نبينم نظرى روى تو من
    گر نخوردى غم اين سوخته دل
    چند گويى كه تو خود زر دارى
    چند گويى كه تو خود زر دارى
    دور از روى تو گر درنگرى
    چند گويى كه تو خود زر دارى

    روى عطار چو زر زان بشکستروى عطار چو زر زان بشکست

  • وز مى عشق تو چون بى خبرم
    چون سر زلف تو زير و زبرم
    چند گويى كه تو خود زر دارى
    كز سر زلف تو آمد به سرم
    تا كه بر روى تو افتد نظرم
    چند گويى كه تو خود زر دارى
    نتوانم كه به تو در نگرم
    مي بر آيد دل پر خون ز برم
    چند گويى كه تو خود زر دارى
    به تماشاى خيال تو درم
    غم عشق تو بخوردى جگرم
    چند گويى كه تو خود زر دارى
    پشت گرمى تو غمت را چه خورم
    پشت گرمى است ز روى چو زرم
    چند گويى كه تو خود زر دارى

    که زرى نيست به وجه دگرمکه زرى نيست به وجه دگرم

/ 896