غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • گاه لاف از آشنايى مي زنيم
    همچو چنگ از پرده ى دل زار زار
    نيستان را قوت هستى مي دهيم
    از دم ما مى بسوزد عالمى
    ما مسيم و اين نفس هاى به درد
    نيستان را قوت هستى مي دهيم
    روز و شب بر درگه سلطان جان
    پادشاهانيم و ما را ملك نيست
    نيستان را قوت هستى مي دهيم
    ما چو بيكاريم كار افتاده را
    خوان كشيديم و درى كرديم باز
    نيستان را قوت هستى مي دهيم
    نيستان را قوت هستى مي دهيم
    اندرين دريا كه عالم غرق اوست
    نيستان را قوت هستى مي دهيم

    ماجراى عشق از عطار جوماجراى عشق از عطار جو

  • گه غمش را مرحبايى مي زنيم
    در ره عشقش نوايى مي زنيم
    نيستان را قوت هستى مي دهيم
    آخر اين دم ما ز جايى مي زنيم
    بر اميد كيميايى مي زنيم
    نيستان را قوت هستى مي دهيم
    تا ابد كوس وفايى مي زنيم
    لاجرم دم با گدايى مي زنيم
    نيستان را قوت هستى مي دهيم
    بر طريق عشق رايى مي زنيم
    سالكان را الصلايى مي زنيم
    نيستان را قوت هستى مي دهيم
    خويش بينان را قفايى مي زنيم
    بى دل و جان دست و پايى مي زنيم
    نيستان را قوت هستى مي دهيم

    تا نفس از ماجرايى مي زنيمتا نفس از ماجرايى مي زنيم

/ 896