غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اى كه ز سوداى عشق بى سر و پا مانده اي




  • اى كه ز سوداى عشق بى سر و پا مانده اى
    اى دل غافل بدانك منتظر توست دوست
    دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت
    جمله ى مردان راه راه گرفتند پيش
    هيچ وفا نبودت گر بودت صبر ازو
    دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت
    خفته ى غفلت شدى مي نشناسى كه تو
    هستى تو بند توس نيستيى برگزين
    دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت
    دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت
    عافيت و عشق ما نيست بهم سازگار
    دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت

    اى دل عطار خيز نيستيى برگزيناى دل عطار خيز نيستيى برگزين

  • بر سر اين راه دور خفته چرا مانده اى
    آه كه آگه نه اى كز كه جدا مانده اى
    دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت
    زان همه چون كس نماند پس تو كه را مانده اى
    جان و دل ايار كن گر به وفا مانده اى
    دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت
    از پى هستى خويش در چه بلا مانده اى
    زانكه لقا رو نبست تا به بقا مانده اى
    دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت
    درد تو خواهيم ما تا تو گدا مانده اى
    هيچ ممان آن خويش گر تو به ما مانده اى
    دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت

    زانکه ز هستى خويش بى سر و پا مانده اىزانکه ز هستى خويش بى سر و پا مانده اى

/ 896