غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جان به لب آورده ام تا از لبم جانى دهي




  • جان به لب آورده ام تا از لبم جانى دهى
    از لبت جانى همى خواهم براى خويش نه
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم
    تو همى خواهى كه هر تابى اندر زلف توست
    من چو گويى پا و سر گم كرده ام تا تو مرا
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم
    من كيم مهمان تو تو تنگ ها دارى شكر
    من سگ كوى توام شيرى شوم گر گاه گاه
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم
    چون نمي يابند از وصل تو شاهان ذره اى
    من كه باشم تا به خون من بيالايى تو دست
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم
    داد از بيداد تو عطار مسكين دل ز دست
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم



  • دل ز من بربوده اى باشد كه تاوانى دهى
    زانكه هم بر تو فشانم گر مرا جانى دهى
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم
    همچو زلف خويش در كار پريشانى دهى
    زلف بفشانى و از هر حلقه چوگانى دهى
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم
    مي سزد گر يك شكر آخر به مهمانى دهى
    چون سگان كوى خويشم ريزه ى خوانى دهى
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم
    نيست ممكن گر چنان ملكى به دربانى دهى
    اين به دست من برآيد گر تو فرمانى دهى
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم
    هر دمم تشنه جگر سر در بيابانى دهى
    دست آن دارى كه تو داد سخن دانى دهى
    كى رسم در گرد وصل تو كه تا مي بنگرم



/ 896