تا دل من راه جانان بازيافت دل كه ره مي جست در وادى عشق هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم هر كه از دشوراى هستى برست يك شبى درتاخت دل مست و خراب هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم چون به تاريكى زلفش راه برد آفتاب هر دو عالم آشكار هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم آنچه خلق از دامن آفاق جست مي ندانم تا ز جان برخورد نيز هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم طالب درد است عطار اين زمان هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم
گوهرى در پرده ى جان بازيافت خويش را گم كرد ره زان بازيافت هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم آنچه مقصود است آسان بازيافت راه آن زلف پريشان بازيافت هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم زنده گشت و آب حيوان بازيافت زير زلف دوست پنهان بازيافت هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم او نهان سر در گريبان بازيافت آنكه روى و زلف جانان بازيافت هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم وانكه درويش ديد ايمان بازيافت كز ميان درد درمان بازيافت هر كه زلفش ديد كافر شد به حكم