غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • هر دل كه ز عشق بى نشان رفت
    از هستى خويش پاك بگريز
    چون نيستى از زمين توان برد
    تا تو نكنى ز خود كرانه
    صد گنج ميان جان كسى يافت
    چون نيستى از زمين توان برد
    راهى كه به عمرها توان رفت
    هان اى دل خفته عمر بگذشت
    چون نيستى از زمين توان برد
    اى جان و جهان چه مي نشينى
    از جمله ى نيستان اين راه
    چون نيستى از زمين توان برد
    چون نيستى از زمين توان برد
    محتاج به دانه ى زمين بود
    چون نيستى از زمين توان برد

    عطار چو ذوق نيستى يافتعطار چو ذوق نيستى يافت

  • در پرده ى نيستى نهان رفت
    كين راه به نيستى توان رفت
    چون نيستى از زمين توان برد
    كى بتوانى ازين ميان رفت
    كين باديه از ميان جان رفت
    چون نيستى از زمين توان برد
    مرد ره او به يك زمان رفت
    تا كى خسبى كه كاروان رفت
    چون نيستى از زمين توان برد
    برخيز كه جان شد و جهان رفت
    آن برد سبق كه بى نشان رفت
    چون نيستى از زمين توان برد
    كى هست توان بر آسمان رفت
    مرغى كه ز شاخ لامكان رفت
    چون نيستى از زمين توان برد

    از هستى خويش بر کران رفتاز هستى خويش بر کران رفت

/ 896