تا خطت آمد به شبرنگى پديد چون ز تنگت نيست رايج يك شكر مي كشم خوارى رنگارنگ تو پيش خورشيد رخت چون ذره اى در زمستان روى چون گل جلوه كن مي كشم خوارى رنگارنگ تو خون من خوردست چشم شنگ تو بى تو عمرى صبر كردم وين زمان مي كشم خوارى رنگارنگ تو مي كشم خوارى رنگارنگ تو طفلكي ام هندوى وصلت مكن مي كشم خوارى رنگارنگ تو
گر شود عطار خاکت آفتاب گر شود عطار خاکت آفتاب
فتنه شد از چند فرسنگى پديد جان كجا آيد ز دلتنگى پديد مي كشم خوارى رنگارنگ تو عقل نايد از سبك سنگى پديد تا كند بلبل خوش آهنگى پديد مي كشم خوارى رنگارنگ تو چشم تو تا كى كند شنگى پديد اسب صبرم مي كند لنگى پديد مي كشم خوارى رنگارنگ تو آخر آيد بو كه يك رنگى پديد هجر را بر صورت زنگى پديد مي كشم خوارى رنگارنگ تو
بر درش آيد به سرهنگى پديد بر درش آيد به سرهنگى پديد