غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • بركنارى شو ز هر نقشى كه آن آيد پديد
    بگذر از نقش دو عالم خواه نيك و خواه بد
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    تو ز چشم خويش پنهانى اگر پيدا شوى
    تو طلسم گنج جانى گر طلسمت بشكنى
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    اى دل از تن گر برفتى رفته باشى زآسمان
    جز خيالى چشم تو هرگز نبيند از جهان
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    ناپديد از فرع شو در هرچه پيوستى ببر
    چون تفاوت نيست در پيشان معنى ذره اى
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    چون در اصل كار راه و رهبر و رهرو يكى است
    خار و گل چون مختلف افتاد حيران مانده ام
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    باز كن چشم و ببين كز بى نشانى چشم را
    بود درياى دو عالم قطره نا افشانده اى
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    گر تو نشنودى ز من بشنو كه شاهى اى عجب
    اى عجب چون گاو گردون مي كشد بارى كه هست
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    اين زمان بارى فروشد صد جهان جان بي نشان
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى

    چون بزرگان را درين ره آنچه بايد حل نشدچون بزرگان را درين ره آنچه بايد حل نشد

  • تا تو را نقاش مطلق زان ميان آيد پديد
    تا ز بى نقشيت نقشى جاودان آيد پديد
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    در ميان جان تو گنجى نهان آيد پديد
    ز اژدها هرگز نترسى گنج جان آيد پديد
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    در خيال آسمان كى آسمان آيد پديد
    از خيال جمله بگذر تا جهان آيد پديد
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    تا پديد آرنده ى اصل عيان آيد پديد
    كس نگشت آگاه تا چون اين و آن آيد پديد
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    اختلاف از بهر چه در كاروان آيد پديد
    تا چرا خار و گل از يك گلستان آيد پديد
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    نور با آب سيه در يك مكان آيد پديد
    چون چنين مي خواست آمد تا چنان آيد پديد
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    ميزبانى كرده عمرى ميهمان آيد پديد
    دايم از گردون چرا بانگ و فغان آيد پديد
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى
    زانكه اينجا هر نفس صد داستان آيد پديد
    تا ازين پس از كدامين جان نشان آيد پديد
    چون توانم كرد شرح اين داستان را ذره اى

    حل اين کى از فريد خرده دان آيد پديدحل اين کى از فريد خرده دان آيد پديد

/ 896