غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • دوش دل را در بلايى يافتم
    گفتم اى دل چيست حال آخر بگو
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    همچو گويى در خم چوگان عشق
    خواستم تا دل نار او كنم
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    پيش از من جان بر او رفته بود
    آن بقا از جان نبود از عشق بود
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    مردم چشم خودش خوانم از آنك
    گرچه زلف او گره بسيار داشت
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    با چنان مشكل گشايى حل نشد
    چون به خون خويشتن بستم سجل
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    چون سجل بندم به خون چون پيش ازين
    عقل از زلفش ز بس كانديشه كرد
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    در هواى او دل عطار را
    با دهانش تا دوچارى خورد دل



  • خانه چون ماتم سرايى يافتم
    گفت بوى آشنايى يافتم
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    خويش را نه سر نه پايى يافتم
    زانكه جانم را سزايى يافتم
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    گرچه من بي جان بقايى يافتم
    زانكه عشق جان فزايى يافتم
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    دايمش در ديده جايى يافتم
    هر گره مشكل گشايى يافتم
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    آنچه من از دلربايى يافتم
    هر سرشكى را گوايى يافتم
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    از لب او خون بهايى يافتم
    حاصلش تاريكنايى يافتم
    با دهانش تا دوچارى خورد دل
    دايمش در تنگنايى يافتم
    ذره كردم چون هبايى يافتم
    با دهانش تا دوچارى خورد دل



/ 896