غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به وادييى كه درو گوى راه سر بيني




  • به وادييى كه درو گوى راه سر بينى
    ز هرچه مي دهدت روزگار عمر بهست
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    ز دولتى به چه نازى كه تا كه چشم زنى
    مساز قبه ى زرين كه تيز شمشير است
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    اگر سلوك كنى صد هزار قرن هنوز
    چو هر چه هست همه اصل خويش مي جويند
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    چو كل اصل جهان از يك اصل خاسته اند
    مكن ز نفس تكبر تو چشم باز گشاى
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    به باد بر زبر خاك گنجه چند كنى
    چگونه پاى نهى در خزانه اى كه درو
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    نه لحظه اى ز همه خفتگان خبر شنوى
    ز بس كه خون جگر مي فروخورد به زمين
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    درين مصيبت و سرگشتگى محال بود
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم



  • به هر دمى كه زنى ماتمى دگر بينى
    ولى چه سود كه آن نيز بر گذر بينى
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    ار نبينى ازو در جهان اگر بينى
    سزاى قبه ى زرين كه بر سپر بينى
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    چو مرد رهگذرى جمله رهگذر بينى
    ز شوق جمله ى ذرات در سفر بينى
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    سزد كه كل جهان را به يك نظر بينى
    كه تا همه شكم خاك سيم و زر بينى
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    كه تا كه رنجه شوى خاك بر زبر بينى
    به هر سويى كه روى صد هزار سر بينى
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    نه ذره اى ز همه رفتگان ار بينى
    زمين ز خون جگر بسته چون جگر بينى
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم
    كه در جهان ز دريغا چه بيشتر بينى
    كه در زمانه چو عطار نوحه گر بينى
    اگر جهان همه از پس كنى نمي دانم



/ 896