غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • تا درين زندان فانى زندگانى باشدت
    اين جهان را ترك كن تا چون گذشتى زين جهان
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون
    كام و ناكام اين زمان در كام خود درهم شكن
    روزكى چندى چو مردان صبر كن در رنج و غم
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون
    روى خود را زعفرانى كن به بيدارى شب
    گر به ترك عالم فانى بگويى مردوار
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون
    صبحدم درهاى دولتخانه ها بگشاده اند
    تا كى از بى حاصلى اى پيرمرد بچه طبع
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون
    گر توانى كشت اين سگ را به شمشير ادب
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون

    گر بميرى در ميان زندگى عطاروارگر بميرى در ميان زندگى عطاروار

  • كنج عزلت گير تا گنج معانى باشدت
    اين جهانت گر نباشد آن جهانى باشدت
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون
    تا به كام خويش فردا كامرانى باشدت
    تا كه بعداز رنج گنج شايگانى باشدت
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون
    تا به روز حشر روى ارغوانى باشدت
    عالم باقى و ذوق جاودانى باشدت
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون
    عرضه كن گر آن زمان راز نهانى باشدت
    در هواى نفس مستى و گرانى باشدت
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون
    تا به صورت خانه ى تن استخوانى باشدت
    زان پس ار تو دولتى جويى نشانى باشدت
    از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون

    چون درآيد مرگ عين زندگانى باشدتچون درآيد مرگ عين زندگانى باشدت

/ 896