غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • اى يك كرشمه ى تو صد خون حلال كرده
    نيكوييى كه هرگز نى روز ديد نى شب
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    خورشيد طلعت تو ناگه فكنده ژسى
    ماهى كه قاف تا قاف از ژس اوست روشن
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    اول چو بدره ى سيم از نور بدر بوده
    يك غمزه ى ضعيفت صد سركش قوى را
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    روى تو مهر و مه را در زير پر گرفته
    زلف تو چون به شبرنگ آفاق در نوشته
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    دل را شده پريشان حالى و روزگارى
    چون مرغ دل ز زلفت خسته برون ز در شد
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    گوياترين كسى را كو تيزبين تر آمد
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان

    شعر فريد کرده شرح لب تو شيرينشعر فريد کرده شرح لب تو شيرين

  • روى چو آفتابت ختم جمال كرده
    هر سال ماه رويت با ماه و سال كرده
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    اجسام خيره گشته ارواح حال كرده
    چون روى تو بديده پشتى چو دال كرده
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    وآخر ز شرم رويت خود را هلال كرده
    هم دست خوش گرفته هم پايمال كرده
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    با هر يكى به خوبى صد پر و بال كرده
    خورشيد بر كمينه عزم زوال كرده
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    تا از كمند زلفت مويى خيال كرده
    چندين مراغه در خون زان خط و خال كرده
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان
    ما و دلى و جانى وقت وصال كرده
    خط تو چشم بسته خال تو لال كرده
    با آنكه بوى وصلت نه دل شنيد و نه جان

    تا او به وصف چشمت سحر حلال کردهتا او به وصف چشمت سحر حلال کرده

/ 896