عمر رفت و تو منى دارى هنوز زخم كايد بر منى آيد همه خويشتن را مي كش و مي كش بلا صد منى مي زايد از تو هر نفس پير گشتى و بسى كردى سلوك خويشتن را مي كش و مي كش بلا همرهان رفتند و ياران گم شدند روز و شب در پرده با چندين ملك خويشتن را مي كش و مي كش بلا روى گردانيده اى از تيرگى دلبرت در دوستى كى ره دهد خويشتن را مي كش و مي كش بلا مي زنى دم از پى معنى وليك در گريبان كش سر و بنشين خموش خويشتن را مي كش و مي كش بلا خويشتن را مي كش و مي كش بلا رهبرى چون آيد از تو اى فريد خويشتن را مي كش و مي كش بلا
راه بر ناايمنى دارى هنوز تا تو مي رنجى منى دارى هنوز خويشتن را مي كش و مي كش بلا وى عجب آبستنى دارى هنوز طبع رند گلخنى دارى هنوز خويشتن را مي كش و مي كش بلا همچنان تو ساكنى دارى هنوز عادت اهريمنى دارى هنوز خويشتن را مي كش و مي كش بلا پشت سوى روشنى دارى هنوز چون دلى پر دشمنى دارى هنوز خويشتن را مي كش و مي كش بلا تو كجا آن چاشنى دارى هنوز چون بسى تر دامنى دارى هنوز خويشتن را مي كش و مي كش بلا زانكه نفس كشتنى دارى هنوز چون تو عزم رهزنى دارى هنوز خويشتن را مي كش و مي كش بلا