غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • درآمد دوش تركم مست و هشيار
    ز هشيارى نه ديوانه نه عاقل
    چه بودى گر زبان من نبودى
    به يك دم از هزاران سوى مي گشت
    به هر سوئى كه مي گشت او همى ريخت
    چه بودى گر زبان من نبودى
    چو باران از سر هر موى زلفش
    زمانى كفر مي افشاند بر دين
    چه بودى گر زبان من نبودى
    زمانى شهد مي پوشيد در زهر
    زمانى صاف مي آميخت با درد
    چه بودى گر زبان من نبودى
    چو بوقلمون به هر دم رنگ ديگر
    همه اضدادش اندر يك مكان جمع
    چه بودى گر زبان من نبودى
    زمانش دايما عين مكانش
    دو ضدش در زمانى و مكانى
    چه بودى گر زبان من نبودى
    تو مينوش اين كه از طامات حرفى است
    كه گر با عقل گرد اين بگردى
    چه بودى گر زبان من نبودى
    چو ديدم روى او گفتم چه چيزى
    جوابم داد كز درياى قدرت
    چه بودى گر زبان من نبودى
    علي الجمله در او گم گشت جانم
    اگر گويم به صد عمر آنچه ديدم
    چه بودى گر زبان من نبودى
    چه بودى گر زبان من نبودى
    زبان موسى از آتش از آن سوخت
    چه بودى گر زبان من نبودى



  • ز سر تا پاى او اقرار و انكار
    ز سرمستى نه در خواب و نه بيدار
    چه بودى گر زبان من نبودى
    فلك از گشت او مي گشت دوار
    ز هر جزويش صورت هاى بسيار
    چه بودى گر زبان من نبودى
    ز بهر عاشقان مي ريخت پندار
    زمانى تخت مي انداخت بردار
    چه بودى گر زبان من نبودى
    زمانى گل نهان مي كرد در خار
    زمانى نور مي انگيخت از نار
    چه بودى گر زبان من نبودى
    وليكن آن همه رنگش به يكبار
    همه الوانش اندر يك زمان يار
    چه بودى گر زبان من نبودى
    ولى نه اين و نه آنش پديدار
    به هم بودند و از هم دور هموار
    چه بودى گر زبان من نبودى
    وگر اين مي نيوشى عقل بگذار
    به بتخانه ميان بندى به زنار
    چه بودى گر زبان من نبودى
    كه من هرگز نديدم چون تو دلدار
    منم مرغي دو عالم زير منقار
    چه بودى گر زبان من نبودى
    دگر كفر است چون گويم زهى كار
    سر مويى نيايد زان به گفتار
    چه بودى گر زبان من نبودى
    كه گنگان راست نيكو شرح اسرار
    كه تا پاس زبان دارد به هنجار
    چه بودى گر زبان من نبودى



/ 896