غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • نام وصلش به زبان نتوان برد
    وصل او گوهر بحرى است شگرف
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    دوش سرمست درآمد ز درم
    زلف كژ كرد و برافشاند دلم
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    دل من تا كه خبر بود مرا
    زلف چوگان صفتش در صف كفر
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    از فلك نرگس او نرد دغا
    ذره اى پرتو خورشيد رخش
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    لمعه اى لعل خوشاب لب او
    گفتم اى جان و جهان جان عزيز
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    دل عطار چو اين نكته شنيد
    گفت جان در ره ما باز و بدانك



  • ور كسى برد ندانم جان برد
    ره بدو مي نتوان آسان برد
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    تا قرار از من سرگردان برد
    برد شكلى كه چنان نتوان برد
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    راه دزديده بدو پنهان برد
    گوى از كوكبه ى ايمان برد
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    قرب صد دست به يك دستان برد
    آفتاب از فلك گردان برد
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    رونق لاله و لالستان برد
    كس ازين باديه ى هجران برد
    گفت جان در ره ما باز و بدانك
    آن بود جان كه ز تو جانان برد
    جان بدو داد و به جان فرمان برد
    گفت جان در ره ما باز و بدانك



/ 896