جانا شعاع رويت در جسم و جان نگنجد وصلت چگونه جويم كاندر طلب نيايد آنجا كه عاشقانت يك دم حضور يابند هرگز نشان ندادند از كوى تو كسى را آهى كه عاشقانت از حلق جان برآرند آنجا كه عاشقانت يك دم حضور يابند آنجا كه عاشقانت يك دم حضور يابند اندر ضمير دلها گنجى نهان نهادى آنجا كه عاشقانت يك دم حضور يابند
عطار وصف عشقت چون در عبارت آرد عطار وصف عشقت چون در عبارت آرد
وآوازه ى جمالت اندر جهان نگنجد وصفت چگونه گويم كاندر زبان نگنجد آنجا كه عاشقانت يك دم حضور يابند زيرا كه راه كويت اندر نشان نگنجد هم در زمان نيايد هم در مكان نگنجد آنجا كه عاشقانت يك دم حضور يابند دل در حساب نايد جان در ميان نگنجد از دل اگر برآيد در آسمان نگنجد آنجا كه عاشقانت يك دم حضور يابند
زيرا که وصف عشقت اندر بيان نگنجد زيرا که وصف عشقت اندر بيان نگنجد