ماييم ز عالم معالي
ماييم ز عالم معالى در عشق دلى و نيم جانى ما بى خوابيم و چون بود خواب بگذشته ز هستى و گرفته در صفه ى عاشقان حضرت ما بى خوابيم و چون بود خواب پس يافته برترين مقامى ما را چه مرقع و چه اطلس ما بى خوابيم و چون بود خواب اى زاهد كهنه درد نقد است تا ناله ى عاشقان نيوشى ما بى خوابيم و چون بود خواب آن مى كه تو مي خورى حرام است ما بر سر آتشيم پيوست ما بى خوابيم و چون بود خواب ما بى خوابيم و چون بود خواب چون خواب كند كسى كه او را ما بى خوابيم و چون بود خواب
عطار برو که دست بردى عطار برو که دست بردى
رندى دو سه اندرين حوالى بر داده به باد لاابالى ما بى خوابيم و چون بود خواب چون صوفى ابن وقت حالى از برهنگى فكنده قالى ما بى خوابيم و چون بود خواب احسنت زهى مقام عالى چه نيك كنى چه بد سگالى ما بى خوابيم و چون بود خواب برخيز كه گوشه اى است خالى بر خلق ز زهد چند نالى ما بى خوابيم و چون بود خواب ما مى نخوريم جز حلالى مستغرق بحر لايزالى ما بى خوابيم و چون بود خواب در حضرت قرب ذوالجلالى از ريگ روان بود نهالى ما بى خوابيم و چون بود خواب
از جمله ى عالم معالى از جمله ى عالم معالى