غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • پيش رفتن را چو پيشان بسته اند
    پس نه از پس راه دارى نه ز پيش
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    پس تو را حيران ميان اين دو راه
    بى قرارى زانكه در جان و دلت
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    چون عدد گويى تو دايم نه احد
    حرص زنجير است اين سر فهم كن
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    حرص بايد تا تو زر جمع آورى
    چون عوض خواهى تو زر را گويدت
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    چون رسى در خلد گويد نفس خلد
    مرد جانى جمع شود بگذر ز نفس
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    در علفزارى چه خواهى كرد تو
    قرب سلطان جوى و مهمانى مخواه
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    جان به ما ده تا همه جانان شوى
    هم چنين يك يك صفت مى كن قياس
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    تو به يك يك راه مي بر سوى دوست
    چون به پيشان راه بردي برگشاد
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    جز به توحيدت نگردد آشكار
    چون رسى آنجا شود روشن تو را

    جان عطار اى عجب چون سايه اى استجان عطار اى عجب چون سايه اى است

  • بازگشتن را چو پايان بسته اند
    كز دو سو ره بر تو حيران بسته اند
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    عالمى زنجير در جان بسته اند
    اين همه زنجير جنبان بسته اند
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    هم عدد در تو فراوان بسته اند
    تا برى پى هرچه زينسان بسته اند
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    تا كند وام از تو اين زان بسته اند
    چار طاقت خلد رضوان بسته اند
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    از براى نفس انسان بسته اند
    زانكه دل در تو پريشان بسته اند
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    چون تو را در قيد سلطان بسته اند
    كان خيال از بهر مهمان بسته اند
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    كين همه از بهر جانان بسته اند
    كان همه زنجير از اينسان بسته اند
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    ليك دشوار است و آسان بسته اند
    بر تو هر در كان ز پيشان بسته اند
    چون رسى آنجا شود روشن تو را
    پرده اى كز كفر و ايمان بسته اند
    آنچه در جان تو پنهان بسته اند
    چون رسى آنجا شود روشن تو را

    ليک در خورشيد رخشان بسته اندليک در خورشيد رخشان بسته اند

/ 896