غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • شرح لب لعلت به زبان مي نتوان داد
    ميم است دهان تو و مويى است ميانت
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده
    دل خواسته اى و رقم كفر كشم من
    گر پيش رخت جان ندهم آن نه ز بخل است
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده
    يك جان چه بود كافرم ار پيش تو صد جان
    سگ به بود از من اگر از بهر سگت جان
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده
    داد ره عشق تو چنان كرزويم هست
    جانا چو بلاى تو به ارزد به جهانى
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده
    چون نيست دهانم كه شكر زو به در آيد
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده

    خود طالع عطار چه چيز است که او راخود طالع عطار چه چيز است که او را

  • وز ميم دهان تو نشان مي نتوان داد
    كى را خبر موى ميان مي نتوان داد
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده
    بر هر كه گمان برد كه جان مي نتوان داد
    در خورد رخت نيست از آن مي نتوان داد
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده
    انگشت زنان رقص كنان مي نتوان داد
    آزاد به يك پاره ى نان مي نتوان داد
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده
    عمرم شد و يك لحظه چنان مي نتوان داد
    خود را ز بلاى تو امان مي نتوان داد
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده
    گفتى شكر من به زبان مي نتوان داد
    كس را به شكر هيچ دهان مي نتوان داد
    گفتم كه ز من جان بستان يك شكرم ده

    يک بوسه نه پيدا و نه نهان مي نتوان داديک بوسه نه پيدا و نه نهان مي نتوان داد

/ 896