دل درد تو يادگار دارد تا عشق تو در ميان جان است راز تو نهان چگونه دارم تا خورد دلم شراب عشقت مسكين دل من چو نزد تو نيست راز تو نهان چگونه دارم راز تو نهان چگونه دارم چندين غم بى نهايت از تو راز تو نهان چگونه دارم
جان عشق تو غمگسار دارد جان از دو جهان كنار دارد راز تو نهان چگونه دارم سرگشتگى خمار دارد در كوى تو خود چكار دارد راز تو نهان چگونه دارم كاشكم همه آشكار دارد عطار ز روزگار دارد راز تو نهان چگونه دارم