غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • بجز غم خوردن عشقت غمى ديگر نمي دانم
    گر از عشقت برون آيم به ما و من فرو نايم
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى
    ز بس كاندر ره عشق تو از پاى آمدم تا سر
    به هر راهى كه دانستم فرو رفتم به بوى تو
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى
    به هشيارى مى از ساغر جدا كردن توانستم
    به مسجد بتگر از بت باز مي دانستم و اكنون
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى
    چو شد محرم ز يك دريا همه نامى كه دانستم
    يكى را چون نمي دانم سه چون دانم كه از مستى
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى
    دل عطار انگشتى سيه رو بود و اين ساعت
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى



  • كه شادى در همه عالم ازين خوشتر نمي دانم
    وليكن ما و من گفتن به عشقت در نمي دانم
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى
    چنان بى پا و سرگشتم كه پاى از سر نمي دانم
    كنون عاجز فرو ماندم رهى ديگر نمي دانم
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى
    كنون از غايت مستى مى از ساغر نمي دانم
    درين خمخانه ى رندان بت از بتگر نمي دانم
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى
    درين درياى بى نامى دو نام آور نمي دانم
    يكى راه و يكى رهرو يكى رهبر نمي دانم
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى
    من اين درياى پر شور از نمك كمتر نمي دانم
    ز برق عشق آن دلبر بجز اخگر نمي دانم
    كسى كاندر نمكسار اوفتد گم گردد اندر وى



/ 896