آنها كه پاى در ره تقوى نهاده اند آورده اند پشت برين آشيان ديو اول به زير پاى سگان خاك گشته اند آزاد گشته اند ز كونين بنده وار چون كار بخت و صورت تقوى بديده اند اول به زير پاى سگان خاك گشته اند ايمان به توبه و نه ندم تازه كرده اند فرعون نفس را به رياضت بكشته اند اول به زير پاى سگان خاك گشته اند از طوطيان ره چو قدم برگرفته اند زاد ره و ذخيره ى اين وادى مهيب اول به زير پاى سگان خاك گشته اند اول به زير پاى سگان خاك گشته اند عطار را كه از سخنش زنده گشت جان اول به زير پاى سگان خاك گشته اند
گام نخست بر در دنيا نهاده اند پس چون فرشته روى به عقبى نهاده اند اول به زير پاى سگان خاك گشته اند خود را همى نه ملك و نه مأوى نهاده اند حالى قدم ز صورت و معنى نهاده اند اول به زير پاى سگان خاك گشته اند وين تازه را لباس ز تقوى نهاده اند وانگاه دل بر آتش موسى نهاده اند اول به زير پاى سگان خاك گشته اند طوبى لهم كه بر سر طوبى نهاده اند در طشت سر بريده چو يحيى نهاده اند اول به زير پاى سگان خاك گشته اند آخر چو باد سر سوى مولى نهاده اند معلوم شد كه همدم عيسى نهاده اند اول به زير پاى سگان خاك گشته اند